احسان ونیکا فرشته های مامان وبابا

اولین عید(نوروز90)

  عزیز دلم این اولین عید متفاوت من و بابا جونه یه عید کاملا متفاوت و قشنگ که وجود تو اون رو رویایی کرده ولی توی این عید من خیلی حالم خوب نبود و بخاطر شیر دادن تو پاره تنم حالم بد بود و بخاطر همین خیلی عکس نداریم .   اینم بگم که فقط تو مدت سیزده روز تعطیلات شما به ما لطف کردی و پستونک خوردی و میخوابیدی . خیلیییییییییییییییی ممنون از همکاریت .     اولین عیدت مبارک عشقــــــم ...
20 آبان 1393

جشن دندونی

بالاخره بعد از گذشت مدتهای طولانی من وقت کردم بیام عکس های جشن دندونی پسرکم رو که دقیقا  اولین دندون پایین رو در تاریخ 8 مرداد در شب شش ماهگی در اورد رو بزارم و من هم یک هفته بعدش براش اش دندونی پختم و یه جشن سه نفره کوچولو برای خودمون گرفتیم ..............     گیفت ها که با پاستیل درست کردم     اینم آش دندونی که همه اش رو خودم پختم و خیلی خوشمزه بود و قند عسلم هم خیلی خوشش اومد                                        ...
20 آبان 1393

دل نوشته های یک مادر به پسر 15 ماهش

عزیزکم باورم نمیشه که 15 ماه شدی و من 15 ماه است که مادر پسرکی شیرین و خوردنی هستم ....اصلا باور ندارم که انقدر تند تند داری بزرگ میشی ... یک حس عجیبی دارم از این روند رشد تو قند عسلم هم شاد و خوشحالم هم غمگین و گوشه گیر .. شاد از اینکه داری بزرگ میشی و البته مستقل و  برای خودت اقایی شدی و من و بابا جون از این روند رشدت و قد کشیدنت جلوی چشمانمون غرق شادی و لذت میشیم و غمگین از اینکه روز به روز داری مستقل تر میشی  و نیازت به ما کمتر و کمتر البته ناگفته نماند از اینکه انقدر به من نچسبی بدم هم نمیادا ( چشمک ) خلاصه که این روزهای قشنگ بهاری یه حس عجیبی تو دلمه نمی دونم خاصیت بهاره یا من اینطوری شدم یک لحظه پر جنب و جوش و سرشاز از...
20 آبان 1393

یک سالی که گذشت

عزیز دلم ، قشنگم ، نازنینم ، پاره تنم باورم نمیشه که یک سال گذشت . تو این مدت یک سال خیلی کارها و تجربیات کسب کردی و برای خودت مردی شدی . یاد گرفتی میگی : ماما - میمی - بابا - دد - پیس پیس - ویییییییییییییز و نانای میکنی و دست میزنی و الان همه جا رو میگیری و بلند میشی و چند روزی هست که بدون کمک و بدون هیچ تکیه گاهی خودت می ایستی ولی فقط چند دقیقه و زودی می شینی و هزارتا شیطونی دیگه که تو همشون مهارت خاصی داری . فقط و فقط به عنوان این مامان پسر نانازی میتونم بگم عاشقتممممممممم و هر روز هم عاشق تر از قبل میشم . یک سالی که گذشت به روایت تصویر   شنبه 9 بهمن 1389 ساعت یازده و بیست دقیقه صبح : یک ماهگی: احسان ...
20 آبان 1393

سورپرایزتولداحسان جونم

  عزیز دل مامان ، احسان جونم ، به مناسب یک سالگیت مامان تصمیم گرفته زرنگ بشه و وبلاگت رو راه اندازی کنه   توی این یک سال خیلی خیلی اتفاقات قشنگی افتاده و من بزرگ شدنت رو دیدم . البته بگم که باورم نمیشه یک ساااااااااااااال گذشته انگار همین دیروز بود که بدنیا اومدی   این هدیه ویژه من به پسر گلم و عزیزتر از جونممممممممممم هست   اینم یک سری عکس تولد یک سالگی احسان جون: اینم جایگاه پادشاه کوچولوی ما اینم کیک تولد که بسی خوشمزه بود. من گفتم خوشمزه است، باور ندارید؟  خانواده ی سه نفره ی ما. ا...
20 آبان 1393